نويسنده: جان پايك
مترجمان: دكتر سيدمحمدعلي تقوي
دكتر محمدجواد رنجكش


 

 methodological individualism

ديدگاهي در فلسفه ي علوم اجتماعي است كه بايد با دقت از گونه هاي مختلف فردگرايي اخلاقي متمايز شود. فردگرايي روش شناختي بدان معناست كه بهترين توضيح براي رويدادها، فرايندها و نهادهاي اجتماعي، به جاي آن كه در سطح گروه ها، طبقات يا نهادها ارائه شود، بايد برحسب افراد يا نگرش ها، عقايد و ساير ويژگي هاي آنها صورت گيرد. تبيين هاي ارائه شده با اصطلاحات خيلي عمومي يا به صورت غيرمقبولي به كليت هاي اجتماعي ( كه چيزي بيش از جمع اعضاي شان نيستند ) ارجاع مي دهند، يا صرفاً ايجازهاي سستي اند كه در غياب يك روايت علّي مناسب در سطح خُرد ارائه مي شوند.
بنابراين معتقدان به فردگرايي روش شناختي معمولاً به شدت منتقد روش تبييني ماركس و ساير گونه هاي جامعه شناسي كاركردي اند. از نظر آنها كاركردگرايي از معيارهاي يك توضيح خوب- آن گونه كه به وسيله ي فردگرايي روش شناختي مشخص شده است- دور مي شود، زيرا كاركردها در درون نظام ها انجام مي گيرند و فردگرايي خواهان شكستن نظام به اجزاي تشكيل دهنده ي آن است. فردگرايي روش شناختي تا جايي منتقد ماترياليسم تاريخي ماركس است كه اين نگرش متكي بر تبيين كاركردگرايانه باشد.
از نقطه نظر تاريخي، فردگرايي روش شناختي با راست گرايان ضدماركسيست و مخالف كل گرايي ( و از اين جهت با كارل پوپر )‌ هم راستا تلقي شده است. با اين حال اگر آن را صرفاً اصل روش شناختي بي طرفانه اي براي تحقيقات اجتماعي بشماريم، لازم نيست كه مجموعه اي از هنجارها را نيز با آن همراه بدانيم. اخيراً نيز نظريه پردازاني كه تحت تأثير ماركسيسم تحليلي قرار دارند اظهار داشته اند كه توضيح خوب بايد از نقطه نظر شكلي مبتني بر فردگرايي روش شناختي باشد.
منبع مقاله :
پايك، جان، (1391)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه ي سياسي، مترجمان: سيد محمدعلي تقوي- محمدجواد رنجكش، تهران: نشر مركز، چاپ اول